ضرب المثل
نشخوار آدمیزاد حرف است:
اگر پرگویی می کنم ایرادی ندارد، حرف زدن خود نوعی از سرگرمی است.
نشسته پاک است:
به شوخی، شخصی است که به تمیزی بدن و جامه اش بی اعتناست.
نصیب کسی را کسی نخورد:
همانند: روزی کس را، کس نخورد.
نطقش کور شدن:
براثر گفتگو وجنجال سخن کسی قطع شدن، از ادامه صحبت بازماندن.
نظر زدن :
به چشم بد نگاه کردن، از نظر عوام چشم زخم بودن.
نشادرش تند است:
به شوخی، در کارها شتاب وعجله میکند
نسیه آخر به دعوا رسیه:
همانند: معامله نقدی بوی مشک میدهد.
نزن در کسی را تا نزنند درت را:
همانند: چو بد کردی مباش ایمن ز افات
نشترش بزنی خونش درنمی اید
در نهایت خشم و عصابیت است، سخت آشفته است.
نرم کردن:
شخصی را به منظور خاصی مطیع و رام خود کردن
نرم نرم پوست کندن:
آرام آرام و به ملایمت کار خود را به ضرر دیگری فیصله دادن
ضرب المثل
ضامن بهشت و دوزخش نیستم:
من وظیفه خودم را به خوبی انجام میدهم وکاری به بد و خوب بعدش ندارم.
ضرب شستی به کار بردن:
برای پیشرفت امر خود تدبیری به کار بردن، با هر حیله بر حریف غالب شدن.
ضرب دستش را چشیده است:
برتری حریف خود را می داند و جرئت مقابله با او را ندارد.
ضرر را از هر کجا جلویش را بگیری منفعت است
آدم عاقل همینکه فهمید راهی را به اشتباهی رفته، برمی گردد.
طاق ابرو نمودن:
کاری مخصوص زنان، عشوه گری کردن
طاقت کسی طاق شدن:
بیقرار شدن ، آرام خود از دست دادن.
طبل زیر گلیم زدن:
پنهان داشتن موضوعی که همه می دانند، پنهانکاری کردن
طرف کسی را گرفتن :
پشتیبانی از کسی کردن، از کسی حمایت و طرفداری کردن
طشتش از بام افتاده :
راز نهان کسی آشکار شدن، رسوا شده است
طی نکرده گز کردن:
بدون مطالعه و نسنجیده دست به کاری زدن
طوق لعنت برگردن کسی افتادن:
گرفتار زحمت و دردسر شدن، دچار همسر بد رفتار و بد اخلاق شدن
طناب گدایی کسی را بریدن:
از ادامه کمک به کسی خود را رها ساختن
طمع زیاد مایه جوانمرگی است:
ادم طمع پیشه غالبا جان خود را به خطر می اندازد
ضرب المثل
عاشق چشم و ابروی کسی نبودن:
مفت و مجانی برای کسی کار نکردن ، بی جهت برای کسی به آب و آتش نزدن.
عاشقی پیداست از زاری دل :
همانند: رنگ رخساره خبر میدهد از سرضمیر
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد:
به دست آوردن مطلوب خویش کار چندان آسانی نیست.
عاقبت به خیر شدن:
به رستگاری و راه خوشبختی رسیدن
عاقبت جوینده یابنده بود:
باجستجو و تلاش به مقصود خود نایل خواهی شد
عاقبت خشم پشیمانی است.
از آدم خشمگین کارهای سرمی زند که سپس باعث ندامت اوست.
عاقبت گذر پوست به دباغ خانه می افتد:
هر کسی باید روزی حساب اعمال خود را پس بدهد.
عاقل تا پی پل می گشت، دیوانه پا برهنه از آب گذشت :
هر مشکل چاره ای دارد، اگر از راه ملایمت نشدباید جسارت به خرج داد.
عبای ملانصرالدین است:
چند نفر به نوبت آن را می پوشند، همه از آن استفاده میکنند.
عجب کشکی ساییدم
همه چیز بر خلاف انتظار ما از آب درامد
عذر بدتر از گناه :
در توجیه کار بد خود دلیل زشت تری آوردن
عروس تعریفی آخرش شلخته از آب درامد
با آنهمه تعریفش جنس نامرغوبی از آب درآمد
ضرب المثل
گاو بی شاخ و دم :
آدم تنومند شوریده و احمق، همانند: غول بی شاخ و دم.
گاو پیشانی سفید:
معروف و مشهور نزد همه، همه کس او را می شناسد.
گاو خوش آب و علف:
کسی که از هیچ نوع خوردنی رو گردان نیست، هر چه پیشش ببیند بدون اکراه و با اشتهای تمام می خورد
گدا بازی درآوردن:
مقابل دست و دلبازی ، خست و پستی به خرج دادن
گدا حیا ندارد:
بر اثر تکرار خواهش و تمنا آبرویش ریخته شده و شرم نمی کند.
گذر پوست به دباغخانه می افتد:
هر کسی سرانجام به نتیجه اعمال خود میرسد، بالاخره روزی بهم میرسیم.
گاهی به نعل و گاهی به میخ زدن :
ضمن صبحت و گفتگو کنایه زدن ، همانند : از این شاخ به آن شاخ پریدن
گذشت آنچه گذشت :
افسوس گذشته را نباید خورد ، همانند : تقویم پارسالی به کار نمی خورد.
گذشت بر گشت ندارد:
بخشیده را پس نمی گیرند، بر آنچه بخشیدی چشم طمع نداشته باش.
گربه آمد و آن دنبه را برد:
باید بجنبی و چاره کار خود کنی و گرنه ر نود از تو جلو می افتند.
گربه را دم حجله باید کشت:
از آغاز هر کاری باید محکم کاری کرد.
گر تو بهتر می زنی بستان بزن:
اگر فقط ادعا نمی کنی چرا کنار گود نشسته ای
ضرب المثل
چاله چوله چیزی را پر کردن:
نواقص را برطرف کردن ، قرضها را پرداخت کردن.
چاقو دسته خودش را نمی برد:
هیچ آدم عاقلی به خودش زیان نمی زند، خویشاوند به خودی آزار نمیرساند.
چاردیواری اختیاری:
محترم بودن خانه و زندگی هرکس، اختیار زندگی و محدوده خود را داشتن
چار میخه کردن:
پی و پایه چیزی را محکم و استوار کردن ، محکم کاری کردن
چارتکبیر زدن :
ترک کسی را برای همیشه گفتن، یکباره از چیزی چشم پوشیدن
چاه کن همیشه در ته چاه است:
هر بدی و ظلم به دیگران در پایان گریبانگیر خود آدم میشود. همانند: چه مکن بهرکسی،اول خودت دوم کسی.
چشم و همچشمی کردن:
رقابت کردن با دیگران ، هم طرازی نمودن با اطرافیان
چشمها چهار تا شدن:
دندش نرم میخواست چنین کاری نکند، از تعجب چشمها را گشاد کردن.
چشم وگوشی کسی باز بودن:
از همه جا آگاه بودن، درجریان امور قرار داشتن، آدم با تجربه و فهمیده
چشم و گوش بسته :
از هیچ جا و هیچ چیز باخبر نبودن، چیزی نیاموخته و بی تجربه
چشم ودل سیر است:
به هیچ چیز اعتنایی ندارد، اختیار نفس خود را دارد
ضرب المثل
رکاب دادن :
سر موافقت داشتن - مطیع شدن
رگ خواب کسی را به دست آوردن:
نقطه ضعف پیدا کردن- کسی را تابع اراده خود کردن
رگ دیوانگیش گل کردن:
از شدت خشم دست به کارهای نامعقول و غیر طبیعی زدن
رگ عیرتش جنبید:
حس شهامت و جسارتش تحریک شد.
رنگ به رنگ شدن:
از شدت شرمندگی رنگ به صورت آوردن- تغییر رنگ رخسار
روبراه بودن:
مرتب و آماده بودن - سرسازش داشتن
روبرو بودن به از پهلو بود:
لذت هم صحبتی دو نفر و برخورداری از دیدن یکدیگر بیشتر و بهتر است
روبرو کردن :
مواجهه دادن دو نفر برای کشف مطلبی
روبند کردن کسی:
در پیشرفت کار خود از حجب و حیای کسی استفاده کردن
روده بزرگه روده کوچیکه را خورد:
از شدت گرسنگی بیتاب شده - سروصدای شکم گرسنه درآمده
روده درازی کردن:
یکریز حرف زدن - پرگویی و وراجی کردن
روز از نو روزی از نو:
هرروز برای خود به تلاشی جداگانه نیاز دارد
روزه شک دار گرفتن:
در امور و یا کارهای که احتمال شکست و زیان است وارد شدن
رو که بدهی آستر هم می خواهد:
از خوشرویی و مهربانی کسی بهره جویی کردن
روغن چراغی ریخته وقف امامزاده :
منت گذاشتن خشک و خالی و بی خاصیت
ضرب المثل
میخ دوز شدن (میخکوب شدن):
محکم در جای خود ماندن، بشدت مات و مبهوت شدن.
میخ دو شاخ برزمین فرو نرود:
با دوئیت و نفاق کاری از پیش نمیرود و منافع مشترک را از بین میبرد.
میخش قایم است:
اساس کارش استوار است، پشتیبانش پر زور و قوی است.
میخ طویله پای خروس:
کسی که قد کوتاه و پستی دارد، آدم قد کوتاه
میخواهد از آب بگذرد و پایش هم تر نشود:
در پی سودجودیی می افتد ولی کمترین زحمت و خرجی را متحمل نیست.
میخواهی عزیز شوی یا دور شو یا کور شو:
همانند: آب که در گودال بماند می گندد، دوری و دوستی.
میدان دادن به کسی:
فرصت کار و فعالیت به کسی دادن ، ا جازه زور آمایی دادن.
میدان را خالی دیدن:
به هر عملی دست زدن، خود را مصون از دیگران دانستن.
میرزا بنویس:
نامه نگاری که در نگارش هر مطلب تابع دیگری است و از خود اراده ندارد.
میرود از آسمان شوربا بیاورد:
بسیار بلند قامت است ، روز بروز بلندتر میشود.
میرزا قلمدانی است:
نویسنده کم مایه و بی سوادی است.
میرغضبی آهسته ببر ندارد:
همانند: دشمنی آهسته بزن ندارد.
میرزا قشمشم:
آدمی با لباسهای جلف و قیمتی، لوس و خودخواه و بیکاره
ضرب المثل
کاسه چه کنم در دست داشتن:
دچار درماندگی و سرگردانی بودن، همیشه از بخت خود شاکی بودن.
کاسه و کوزه را سرکسی شکستن:
دق دلی خود را به سرکسی خالی کردن.
کاسه و کوزه کسی را بهم زدن:
وسایل زندگی کسی را بهم زدن، سبب آزار و اذیت کسی شدن
کاسه همان کاسه است و آش همان آش:
چیزی تغییر نیافته و کارها برهمان منوال پیشین است.
کاش پاهایم شکسته بود:
اگر می دانستم نتیجه کار اینطور است هرگز نمی رفتم.
کاش دوقلو بودی:
به شوخی، خودت تنها اینقدر لوس و بی مزه بودی.
کاسه از آش گرمتر:
به دلسوزی بیش از اندازه تظاهر کردن
کاسه ای زیر نیم کاسه بودن:
سری در پشت پرده وجود داشتن، راز مهمی در کار بودن
کاسبی کاه سابی است:
زیرا به اندک سودا و خرید و فروشی قانع است.
کار یک شاهی صنار نیست:
آن طور هم که تصور کرده ای کار آسانی نیست.
کاری را پخته کردن:
مقدمات انجام و اجرای کاری را فراهم کردن
کار یکبار اتفاق می افتد:
در هر کاری باید شرط احتیاط و پیش بینی را فراموش نکرد.
کار و بارش چاق بودن:
دارای ثروت ومال فراوان بودن، همانند: دماغش چاق بودن
کاری بکن بهر ثواب ، نه سیخ بسوزد نه کباب:
اگر واسطه کار خیری هستی انصاف و عدالت و حق را رعایت کن.
ضرب المثل
چرتش پاره شده :
یکه خوردن و بسختی پریدن از خواب
چراغ هیج کس تا صبح نسوزد:
روزهای خوش و خوشبختی های انسان دایمی و پایدار نیست.
چراغ پای خودش را روشن نمی کند:
همانند: کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.
چر اندر چار گفتن:
سخنان بی معنی و بی سروته گفتن ، یاوه گویی کردن
چاه نکنده منار دزدیدن:
بدون تهیه نقشه و مقدمات امر دست به کار شدن.
چشم آب نخوردن:
انتظار درست شدن کاری را نداشتن ، باور نکردن
چشمت را درویش کن:
نظر پاک باش و حرمت را نگهدار، شتر دیدی ندیدی
چشم بسته غیب گفتن:
سخن گفتن از بدیهیات ، صبحت چیزی که شنونده قبلا از آن اطلاع دارد.
چشمت روز بد نبیند:
همان بهتر که نبودی و ندیدی که چقدر تاثرآور بود.
چشم کسی آب نخوردن:
تصور انجام کاری یا امری را مشکل دانستن، امید نداشتن
ضرب المثل
میان دعوا حلوا خیر نمی کنند:
منتظری در حین دعوا و زد و خورد حرف خوش و خوردنی نثار هم کنند، نتیجه دعوا خسارت و زیان است.
میان دعوا اوقات تلخی نکن:
به شوخی، چون کسی خشمگین گردد و بنای بد حرفی بگذارد برای آرام کردن و خندانیدن او چنین می گویند.
میان حرف کسی دویدن:
حرف کسی را بریدن، به میان حرف کسی حرف آوردن
میان تهی تر از طبل:
شخص پرمدعا و بی هنر
میان بستن:
برای انجام کاری آماده شدن
میان دعوا نرخ معین می کند:
مقصود خود را در موقعی نامناسب و غیر منتظره بیان داشتن
میان دو سنگ آرد خواستن:
آدم طمعکاری است، در پی سودجویی و استفاده است.
میان زمین و آسمان ماندن:
سرگردان کار خود بودن ، سرگشته و حیران ماندن
میان دو نفر را بهم زدن:
ایجاد نفاق و کدروت بین دو نفر
آب از دستش نمیچکه !
آب از سر چشمه گله !
آب از آب تکان نمیخوره !
آب از سرش گذشته !
آب پاکی روی دستش ریخت !
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم !
آب را گل آلود میکنه که ماهی بگیره !
آب زیر پوستش افتاده !
آب که یه جا بمونه، میگنده .
آبکش و نگاه کن که به کفگیر میگه تو سه سوراخ داری !
آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع ـ چه یک نی چه چه صد نی !
آب که سر بالا میره، قورباغه ابوعطا میخونه !
آب نمی بینه و گرنه شناگر قابلیه !
آبی از او گرم نمیشه !
آتش که گرفت، خشک و تر میسوزد !
آخر شاه منشی، کاه کشی است !
آدم با کسی که علی گفت، عمر نمیگه !
آدم بد حساب، دوبار میده !
آدم تنبل، عقل چهل وزیر داره !
آدم خوش معامله، شریک مال مردمه !
آدم دست پاچه، کار را دوبار میکنه !
آدم زنده، زندگی میخواد !
آدم گدا، اینهمه ادا ؟!
آدم گرسنه، خواب نان سنگک می بینه !
آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش میزنه !
آرد خودمونو بیختیم، الک مونو آویختیم !
آرزو بر جوانان عیب نیست !
آستین نو پلو بخور !
آسوده کسی که خر نداره --- از کاه و جوش خبر نداره !
آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه !
آشپز که دوتا شد، آش یا شوره یا بی نمک !
آش نخورده و دهن سوخته !
آفتابه خرج لحیمه !
آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی !
آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار میکنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم میشه !
آمدم ثواب کنم، کباب شدم !
آمد زیر ابروشو برداره، چشمش را کور کرد !
آنانکه غنی ترند، محتاج ترند !
آنچه دلم خواست نه آن شد --- آنچه خدا خواست همان شد .
آنرا که حساب پاکه، از محاسبه چه باکه ؟!
آنقدر بایست، تا علف زیر پات سبز بشه !
آنقدر سمن هست، که یاسمن توش گمه !
آنقدر مار خورده تا افعی شده !
آن ممه را لولو برد !
آنوقت که جیک جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود ؟
آواز دهل شنیده از دور خوشه !
__________________
اجاره نشین خوش نشینه !
ارزان خری، انبان خری !
از اسب افتاده ایم، اما از نسل نیفتاده ایم !
از اونجا مونده، از اینجا رونده !
از اون نترس که های و هوی داره، از اون بترس که سر به تو داره !
از این امامزاده کسی معجز نمی بینه !
از این دم بریده هر چی بگی بر میاد !
از این ستون بآن ستون فرجه !
از بی کفنی زنده ایم !
از دست پس میزنه، با پا پیش میکشه !
از تنگی چشم پیل معلومم شد --- آنانکه غنی ترند محتاج ترند !
از تو حرکت، از خدا برکت .
از حق تا نا حق چهار انگشت فاصله است !
از خر افتاده، خرما پیدا کرده !
از خرس موئی، غنیمته !
از خر میپرسی چهارشنبه کیه ؟!
از خودت گذشته، خدا عقلی به بچه هات بده !
از درد لا علاجی به خر میگه خانمباجی !
از دور دل و میبره، از جلو زهره رو !
از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه !
از شما عباسی، از ما رقاصی !
از کوزه همان برون تراود که در اوست ! (( گر دایره کوزه ز گوهر سازند ))
از کیسه خلیفه می بخشه !
از گدا چه یک نان بگیرند و چه بدهند !
از گیر دزد در آمده، گیر رمال افتاد !
از ماست که بر ماست !
از مال پس است و از جان عاصی !
از مردی تا نامردی یک قدم است !
از من بدر، به جوال کاه !
از نخورده بگیر، بده به خورده !
از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج نکن !
از هر چه بدم اومد، سرم اومد !
از هول هلیم افتاد توی دیگ !
از یک گل بهار نمیشه !
از این گوش میگیره، از آن گوش در میکنه !
اسباب خونه به صاحبخونه میره !
اسب پیشکشی رو، دندوناشو نمیشمرند !
اسب ترکمنی است، هم از توبره میخوره هم ازآخور !
اسب دونده جو خود را زیاد میکنه !
اسب را گم کرده، پی نعلش میگرده !
اسب و خر را که یکجا ببندند، اگر همبو نشند همخو میشند !
استخری که آب نداره، اینهمه قورباغه میخواد چکار ؟!
اصل کار برو روست، کچلی زیر موست !
اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد !
اگر بیل زنی، باغچه خودت را بیل بزن !
اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره !
اگر بپوشی رختی، بنشینی به تختی، تازه می بینمت بچشم آن وختی !
اگه باباشو ندیده بود، ادعای پادشاهی میکرد !
اگه پشیمونی شاخ بود، فلانی شاخش بآسمان میرسید !
اگه تو مرا عاق کنی، منهم ترا عوق میکنم !
اگر جراحی، پیزی خود تو جا بنداز !
اگه خدا بخواهد، از نر هم میدهد !
اگه خاله ام ریش داشت، آقا دائیم بود !
اگه خیر داشت، اسمشو می گذاشتند خیرالله !
اگر دانی که نان دادن ثواب است --- تو خود میخور که بغدادت خرابست !
اگه دعای بچه ها اثر داشت، یک معلم زنده نمی موند !
اگه زاغی کنی، روقی کنی، میخورمت !
اگه زری بپوشی، اگر اطلس بپوشی، همون کنگر فروشی !
اگه علی ساربونه، میدونه شترو کجا بخوابونه !
اگه کلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخیه میزد .
اگه لالائی بلدی، چرا خوابت نمیبره !
اگه لر ببازار نره بازار میگنده !
اگه مردی، سر این دسته هونگ ( هاون ) و بشکن !
اگه بگه ماست سفیده، من میگم سیاهه !
اگه مهمون یکی باشه، صاحبخونه براش گاو می کشه !
اگه نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم !
اگه نی زنی چرا بابات از حصبه مرد !
اگه هفت تا دختر کور داشته باشه، یکساعته شوهر میده !
اگه همه گفتند نون و پنیر، تو سرت را بگذار زمین و بمیر !
امان از خانه داری، یکی میخری دو تا نداری !
امان ازدوغ لیلی ، ماستش کم بود آبش خیلی !
انگور خوب، نصیب شغال میشه !
اوسا علم ! این یکی رو بکش قلم !
اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام !
اول بچش، بعد بگو بی نمکه !
اول برادریتو ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن !
اول بقالی و ماست ترش فروشی !
اول پیاله و بد مستی !
اول ، چاه را بکن، بعد منار را بدزد !
ای آقای کمر باریک، کوچه روشن کن و خانه تاریک !
این تو بمیری، از آن تو بمیری ها نیست !
اینجا کاشون نیست که کپه با فعله باشه !
این حرفها برای فاطی تنبون نمیشه !
این قافله تا به حشر لنگه !
اینکه برای من آوردی، ببر برای خاله ات !
اینو که زائیدی بزرگ کن !
این هفت صنار غیر از اون چارده شی است !
اینهمه چریدی دنبه ات کو ؟!
اینهمه خر هست و ما پیاده میریم !
__________________
با آل علی هر که در افتاد ، ور افتاد .
با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیکت !
با این ریش میخواهی بری تجریش ؟
با پا راه بری کفش پاره میشه، با سر کلاه !
با خوردن سیرشدی با لیسیدن نمیشی !
باد آورده را باد میبرد !
با دست پس میزنه، با پا پیش میکشه !
بادنجان بم آفت ندارد !
بارون آمد، ترکها بهم رفت !
بار کج به منزل نمیرسد !
با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هیچکدام با هرهیچکدام هر دو !
بازی اشکنک داره ، سر شکستنک داره !
بازی بازی، با ریش بابا هم بازی !
با سیلی صورت خودشو سرخ نگهمیداره !
با کدخدا بساز، ده را بچاپ !
با گرگ دنبه میخوره، با چوپان گریه میکنه !
بالابالاها جاش نیست، پائین پائین ها راش نیست !
بالاتو دیدیم ، پائینتم دیدیم !
با مردم زمانه سلامی و والسلام .
تا گفته ای غلام توام، میفروشنت !
با نردبان به آسمون نمیشه رفت !
با همین پرو پاچین، میخواهی بری چین و ماچین ؟
باید گذاشت در کوزه آبش را خورد !
با یکدست دو هندوانه نمیشود برداشت !
با یک گل بهار نمیشه !
به اشتهای مردم نمیشود نان خورد !
به بهلول گفتند ریش تو بهتره یا دم سگ ؟ گفت اگر از پل جستم رریش من و گرنه دم سگ !
بجای شمع کافوری چراغ نفت میسوزد !
بچه سر پیری زنگوله پای تابوته !
بچه سر راهی برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد !
بخور و بخواب کار منه، خدا نگهدار منه !
بد بخت اگر مسجد آدینه بسازد --- یا طاق فرود آید، یا قبله کج آید !
به درویشه گفتند بساطتو جمع کن ، دستشو گذاشت در دهنش !
بدعای گربه کوره بارون نمیاد !
بدهکار رو که رو بدی طلبکار میشه !
برادران جنگ کنند، ابلهان باورکنند !
برادر پشت ، برادر زاده هم پشت
خواهر زاده را با زر بخر با سنگ بکش!
برادری بجا، بزغاله یکی هفت صنار !
برای کسی بمیر که برات تب کنه !
برای همه مادره، برای ما زن بابا !
برای یک بی نماز، در مسجد و نمی بندند !
برای یه دستمال قیصریه رو آتیش میزنه !
بر عکس نهند نام زنگی کافور !
به روباهه گفتند شاهدت کیه ؟ گفت: دمبم !
بزبون خوش مار از سوراخ در میاد !
بزک نمیر بهار میاد --- کنبزه با خیار میاد !
بز گر از سر چشمه آب میخوره !
به شتره گفتند شاشت از پسه ، گفت : چه چیزم مثل همه کسه ؟!
به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت : مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم !
بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم کرده !
بعد از هفت کره، ادعای بکارت !
بقاطر گفتند بابات کیه ؟ گفت : آقادائیم اسبه !
به کیشی آمدند به فیشی رفتند !
به گربه گفتند گهت درمونه، خاک پاشید روش !
به کچله گفتند : چرا زلف نمیزاری ؟ گفت : من از این قرتی گیریها خوشم نمیاد !
به کک بنده که رقاص خداست !
بگو نبین، چشممو هم میگذارم، بگو نشنو در گوشمو میگیرم، اما اگر بگی نفهمم، نمیتونم !
بگیر و ببند بده دست پهلوون !
بلبل هفت تا بچه میزاره، شیش تاش سسکه، یکیش بلبل !
بمالت نناز که بیک شب بنده، به حسنت نناز که بیک تب بنده !
بماه میگه تو در نیا من در میام !
بمرغشان کیش نمیشه گفت !
بمرگ میگیره تا به تب راضی بشه !
بوجار لنجونه از هر طرف باد بیاد، بادش میده !
بهر کجا که روی آسمان همین رنگه !
به یکی گفتند : سرکه هفت ساله داری ؟ گفت : دارم و نمیدم، گفتند : چرا ؟ گفت : اگر میدادم هفت ساله نمیشد !
به یکی گفتند : بابات از گرسنگی مرد . گفت : داشت و نخورد ؟ !
بمیر و بدم !
به گاو و گوسفند کسی کاری نداره !
بیله دیگ، بیله چغندر !
پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد !
پای خروستو ببند، بمرغ همسایه هیز نگو !
پایین پایین ها جاش نیست، بالا بالا ها راش نیست !
پز عالی، جیب خالی !
پس از چهل سال چارواداری، الاغ خودشو نمیشناسه !
پس از قرنی شنبه به نوروز میافته !
پستان مادرش را گاز گرفته !
پسر خاله دسته دیزی !
پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان !
پدر کو ندارد نشان از پدر --- تو بیگانه خوانش نخوانش پسر !
پشت تاپو بزرگ شده !
پنج انگشت برادرند، برابر نیستند !
پوست خرس نزده میفروشه !
پول است نه جان است که آسان بتوان داد !
پول پیدا کردن آسونه، اما نگهداریش مشکله !
پول حرام، یا خرج شراب شور میشه یا شاهد کور !
پولدارها به کباب، بی پولها به بوی کباب ،
پول ما سکه عُمَر داره !
پیاده شو با هم راه بریم !
پیاز هم خودشو داخل میوه ها کرده !
پی خر مرده میگرده که نعلش را بکنه !
پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوبه !
پیرزنه دستش به درخت گوجه نمیرسید، می گفت : ترشی بمن نمیسازه !
پیش از آخوند منبر نرو !
پیش رو خاله، پشت سر چاله !
پیش قاضی و معلق بازی !
__________________
تا ابله در جهانه، مفلس در نمیمانه !
تابستون پدر یتیمونه !
تا پریشان نشود کار بسامان نرسد !
تا تریاق از عراق آرند، مار گزیده مرده باشد !
تا تنور گرمه نون و بچسبون !
تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ میان بیرون !
تا شغال شده بود به چنین سوراخی گیر نکرده بود !
تا کرکس بچه دارشد، مردار سیر نخورد !
تا گوساله گاو بشه ، دل مادرش آب میشه !
تا مار راست نشه توی سوراخ نمیره !
تا نازکش داری نازکن، نداری پاهاتو دراز کن !
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها !
تا هستم بریش تو بستم !
تب تند عرقش زود در میاد !
تخم دزد، شتر دزد میشه !
تخم نکرد نکرد وقتی هم کرد توی کاهدون کرد !
تا تو فکر خر بکنی ننه، منو در بدر میکنی ننه !
ترب هم جزء مرکبات شده !
ترتیزک خریدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد !
تره به تخمش میره، حسنی به باباش !
تعارف کم کن و بر مبلغ افزا !
تغاری بشکنه ماستی بریزد --- جهان گردد به کام کاسه لیسان !
تف سر بالا، بر میگرده بریش صاحبش !
تلافی غوره رو سر کوره در میاره !
تنبان مرد که دو تا شد بفکر زن دوم میافته !
تنبل مرو به سایه، سایه خودش میآیه !
تنها بقاضی رفته خوشحال برمیگرده !
تو از تو، من ازبیرون !
تو بگو (( ف )) من میگم فرحزاد !
توبه گرگ مرگه !
تو که نی زن بودی چرا آقا دائیت از حصبه مرد !
تومون خودمونو میکشه، بیرونمون مردم را !
توی دعوا نون و حلوا خیر نمیکنند !
__________________
جا تره و بچه نیست !
جاده دزد زده تا چهل روز امنه !
جایی نمیخوابه که آب زیرش بره !
جایی که میوه نیست چغندر ، سلطان مرکباته !
جواب ابلهان خاموشیست !
جواب های، هویه !
جوانی کجائی که یادت بخیر !
جوجه را آخر پائیز میشمرند !
جوجه همسشه زیر سبد نمیمونه !
جون بعزرائیل نمیده !
جهود، خون دیده !
جهود، دعاش را آورده !
جیبش تار عنکبوت بسته !
جیگر جیگره ، دیگر دیگره !
__________________
چار دیواری اختیاری !
چاقو دسته خودشو نمیبره !
چاه کن همیشه ته چاهه !
چاه مکن بهر کسی، اول خودت، دوم کسی !
چاه نکنده منار دزدیده !
چرا توپچی نشدی !
چراغی که به خونه رواست، به مسجد حرام است !
چشته خور بدتر از میراث خوره !
چشم داره نخودچی، ابرو نداره هیچی !
چشمش آلبالو گیلاس می چینه !
چشمش هزار کار میکنه که ابروش نمیدونه !
چغندر گوشت نمیشه، دشمنم دوست نمیشه !
چنار در خونه شونو نمی بینه !
چوب خدا صدا نداره ، هر کی بخوره دوا نداره !
چوب دو سر طلا ست !
چوب را که برداری، گربه دزده فرار میکنه !
چوب معلم گله، هر کی نخوره خله !
چو به گشتی، طبیب از خود میازار --- چراغ از بهر تاریکی نگه دار !
چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن --- که گوهر فرو شست یا پیله ور!
چه خوشست میوه فروشی --- گر کس نخرد خودت بنوشی !
چه عزائیست که مرده شور هم گریه میکنه !
چه علی خواجه، چه خواجه علی !
چه مردی بود کز زنی کم بود !
چیزی که شده پاره، وصله ور نمی داره !
چیزی که عوض داره گله نداره !
__________________
نام و نام خانوادگی : ....................... آزمون شماره 3 درس 3
کلاس اول ........ نام گروه : نام سر گروه:
1- ولادت حضرت امام خمینی با کدام یک از وقایع زیر مصادف بود ؟
الف ) شهادت حضرت فاطمه (س ) ب ) ولادت حضرت فاطمه ( س )
2 - امام در چند سالگی توانست قرآن را ختم کند؟
الف ) 12 ب ) 7 ج ) 15 د ) 19
3 - بنیانگذار حوزه ی علمیّه قم کدام شخص است ؟
الف ) امام خمینی ب ) آیت الله عبدالکریم حایری
ج ) آیت الله بروجردی د ) آیت الله قاضی
4 - امام در چه سالی به مرجعیّت رسیدند ؟
الف ) 1341 ب ) 1343
5 - فرزند شهید امام ( حاج آقا مصطفی ) در کجا به شهادت رسیدند .
الف ) قم ب ) مشهد ج) کربلا د ) نجف
6 - چرا در دوره ی انقلاب همه ی ایران یک معلم داشت؟
الف ) زیرا همه به فرمان امام در کوچه ها و خیابان ها تظاهرات می کردند و درس انقلاب را
به بانگ بلند به گوش جهانیان می رساندند.
ب ) زیرا در آن دوره همه ی مراکز علمی به صورت نیمه تعطیل درآمده بود .
7 - جمله ی مقابل چه نوع جمله ای است ؟ « خدایا مارا به راه راست هدایت فرما . »
الف ) خبری ب ) امری ج ) عاطفی د ) پرسشی
8 - کدام کلمه درست معنی شده است ؟
الف ) کوره راه : راه ناپیدا ب ) جذّاب : دوستی
ج ) تبعید : دوری د ) مرموز : جاهل
9 - کدام کلمه غلط معنی شده است ؟
الف ) تبعید : دور کردن ب ) سیما : چهره
ج ) اعتراض : دوری د ) تأسیس : بنیان
10 - در نثر .................. نویسنده ، بسیار طبیعی ، روان و ساده می نویسد.
الف ) ساده ب ) ادبی
11 - کدام یک از گزینه های زیر جز انواع نظم نیست؟
الف ) غزل ب ) قصیده ج ) ادبی د ) قطعه
تعداد پاسخ های صحیح : سربلند باشید
سیدی
تعداد پاسخ های غلط :
نمره کل :
نام و نام خانوادگی : .................................. درس 1 نام گروه : شماره آزمون : 1
1- ترجمه صحیح عبارت « سلمان منّا اهل البیت » در کدام گزینه است ؟
الف ) سلمان از خاندان پیامبر است ب ) سلمان از ما اهل بیت است
ج) سلمان دوست دار اهل بیت است د ) سلمان خاندان پیامبر را دوست دارد
2- آیین و قانونی که متعلّق به همه ی افراد بشر است ، آیا می تواند روی زبان خاصّی تکیه کند؟
الف ) بلی ب ) خیر
3- چرا تنوّع زبان ، مانع پذیرش اسلام نیست؟
الف ) زیرا تنوّع زبان ها هیچ ربطی به پذیرش یا عدم پذیرش اسلام ندارد.
ب ) زیرا زبان ها دارای اشکال و ساختارهای مختلفی هستند که می تواند تمامی جنبه های دین اسلام را در خود حل کند.
ج ) زیرا هر زبانی می تواند به وسیله ی زیبایی های مخصوص خود و قدرت ویژه ی خویش ، خدمت جداگانه ای به اسلام بنماید.
د ) زیرا دین اسلام آن قدر نافذ و جذاب است که در هر زبان و ملّیتی می تواند به راحتی مورد پذیرش قرار گیرد.
4- حاصل ظهور اسلام کدام گزینه می تواند باشد؟
الف ) تمدن اسلامی ب ) فرهنگ اسلامی ج ) هنر اسلامی د ) آثار اسلامی
5- قلمرو …………….و …………….. محدود است.
الف ) زور – زر ب ) قدرت – ثروت
6- منظور از خدمات ذوقی ….
الف ) به مجموعه ای از خدمات که توسط سخنوران و ادبا و عرفا و فلاسفه و هنرمندان با استفاده از حقایق اسلام و معانی لطیف قرآن شکل گرفته ، اطلاق می شود .
ب) به خدماتی که توسط ایرانیان در طول تاریخ اسلام با استفاده از حقایق قرآنی و اسلامی در ایران شکل گرفته ، گفته می شود .
7- کدام واژه در ست معنی شده است ؟
الف ) مظهر: علاقه ب ) تکلّم : کامل شدن ج) تنوّع : تفاوت د ) حصار: دیوار
8- کدام واژه به معنای « بهره » می باشد ؟
الف ) سحم ب ) سهم ج ) صهم صحم
9- کدام کلمه در معنای « زیاده روی » می باشد ؟
الف ) مناظره ب ) مبالغه ج ) خالصانه د ) اقلّیّت
10- کدام واژه غلط معنی شده است ؟
قلمرو : سرزمین ، محدوده نظیر : مثل ، مانند مظاهر : نمودها و نشانه ها ارج : عقل و خرد
11- جمله از دو جز …………….. و ……………… تشکیل شده است.
الف ) نهاد – گزاره ب ) نهاد – فعل ج ) فعل – فاعل د ) فعل – مفعول
12- مهم ترین بخش گزاره ……………… است
الف ) فاعل ب ) فعل ج ) نهاد د ) مفعول
13- تمامی فعل ها در کل چند زمان دارند ؟
الف ) 3 ب ) 4 ) ج ) 2 د ) 5
14- در عبارت زیر چند غلط املایی وجود دارد ؟
الف ) ایرانیان توانستند حوش و لیاقت و استعداد خیش را به دیگران عملاً سابت کنند به طوری که دیگران آن ها را به پیشوایی و مقتدایی بپزیرند .
الف ) 3 ب ) 4 ج ) 5 د ) 2
15- کدام فعل در زمان حال به کار نرفته است ؟
الف ) می بویم ب ) می خورید ج ) بشنوند د) می کاشتیم
16- برای ارتباط با دیگران و بیان مقصود خود از ........................ استفاده می کنیم .
الف ) کتاب ب ) اینترنت ج ) زبان د ) تلفن همراه
17- زبان معمولاً به شکل ...............................، .......................و ............................ ظاهر می شود .
الف ) گفتار ، شنیدار ، پندار ب ) گفتار ، نوشتار ، اشاره
18- ماندگارترین شکل زبان ...........................
الف ) گفتار ب ) نوشتار ج ) پندار د ) اشاره
تعداد پاسخ های صحیح :
تعداد پاسخ های غلط :
سیّدی
نمره کل : موفق باشید