آرایه های ادبی بدیع آرایه های لفظی، آرایه های معنوی درس 17 1- سجع چیست؟ یکسانی دو واژه در واج یا واجهای پایانی، وزن یا هر دوی آنهاست. 2- آرایه سجع چگونه پدید می آید؟ آرایه سجع زمانی پدید می آید که کلمات مسجع در پایان دو جمله به کار روند و آهنگ دو جمله را به هم نزدیک سازند. 3- «تضمین المزدوج» چیست؟ اگر سجعها در یک جمله در کنار هم به کار روند، «تضمین المزدوج» نامیده می شود. خود آزمایی 1- در جمله های زیر، سجع را نشان دهید؟ - الهی،اگر بهشت چون چشم و چراغ است،بی دیدار تو درد و داغ (سجع 1و2) است. (سجع 1و2) «منسوب به خواجه عبدالله انصاری» - هرچه زود برآید، دیر نپاید. (سجع )(سجع ) - ظالمی را حکایت کنند که هیزم درویشان را خریدی به حیف و توانگران را دادی به طرح. (سجع 1و2) (سجع 1و2) «سعدی» - آن که بر دینار دسترسی ندارد، در همه دنیا کس ندارد. «سعدی» سجع سجع - سرّ عشق، نهفتنی است نه گفتنی و بساط مهر، پیمودنی است نه نمودنی. سجع1 سجع1 سجع2 سجع2 «مقامات حمیدی» - تلمیذ بی ارادت، عاشق بی زر است و رونده بی معرفت، مرغ بی پر و عالِم بی عمل سجع1 سجع2 سجع1 سجع2 سجع3 درخت بی بر و زاهد بی علم، خانه بی در. «سعدی» سجع4 سجع3 سجع4 - طالب علم، عزیز است و طالب مال، ذلیل است. «منسوب به خواجه عبدالله انصاری» سجع سجع - نیکبخت آن که خورد و کِشت و بدبخت آن که مرد و هِشت. «سعدی» سجع1 سجع2 سجع3 سجع1 سجع2 سجع3 «انواع سجع» 1- سجع «مطرّف» را تعریف کنید؟ کلماتی که آخر یکسانی دارند ولی هم وزن نیستند. مانند: محبت را غایت نیست؛ از بهر آنکه محبوب را نهایت نیست. «عطار» 2- سجع «متوازی» را تعریف کنید؟ کلماتی هم وزن اند و واجهای پایانی آنها نیز یکی است. مانند: هر که با بدان نشیند، نیکی نبیند. «سعدی» 3- سجع «متوازن» را توضیح دهید؟ کلماتی که فقط در وزن اشتراک دارند را سجع متوازن گویند. مانند: ملک بی دین باطل است و دین بی ملک، ضایع. «کلیله و دمنه» خود آزمایی 1- در اشعار و جمله های زیر، سجع را بیابید، نوع آنها را مشخص کنید و درباره ارزش موسیقیایی هر یک اظهار نظر کنید؟ - هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده. «سعدی» سجع متوازی – این نوع سجع از انواع دیگر، ارزش موسیقیایی بیشتری دارد. - خبری که دانی دلی بیازارد، تو خاموش تا دیگری بیارد. «سعدی» سجع مطرف – این نوع چون فقط در حروف پایانی با هم مشترک اند و ارزش موسیقیایی آن از سجع متوازی کمتر است. - هر که را زر در ترازوست، زور در بازوست. «سعدی» زر و زور: سجع متوازی --- که ارزش موسیقی بالایی دارد. ترازو و بازو: سجع مطرف---- در اینجا چون با واج آرایی حرف "و" همراه شده است موسیقی آن از سجع مطرف قبلی گوشنوازتر است. - مراد از نزول قرآن، تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سورت مکتوب «سعدی» تحصیل و ترتیل: سجع متوازی -- چون هم وزن و واج آخر هر دو مشترک است از موسیقی بالایی برخوردارند. سیرت و سورت: سجع متوازی --- چون دارای جناس هم هست از موسیقی بالاتری برخوردار است. خوب و مکتوب: سجع مطّرف--که در واجهای پایانی یکسان اند و کلام را آهنگین ساخته است. - ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود. «حافظ» محتاج و مشتاق: سجع متوازن - چون این هم وزنی همراه با عکس در مصراع است ارزش موسیقیایی آن را دو برابر کرده است. - آن که از جمال عقل محبوب است، خود به نزدیک اهل بصیرت، معذور باشد. «کلیله و دمنه» محبوب و معذور: کلمات سجع و از نوع متوازن است – چون افعال بعد از آنها متفاوت است چندان آهنگی در نثر ایجاد نکرده است. - الحمدلله شهر تبریز است و حسن و جمال خیز. دست از سر من بیچاره بردارید و مرا به حال خود بگذارید. «قائم مقام» تبریز و خیز: سجع مطرّف فقط در حروف آخر با هم اشتراک دارند. بردارید و بگذارید: سجع متوازی – در وزن و واجهای پایانی با هم یکسان اند. دو جمله آغازی موزون تر به نظر می رسد. - شما را باغ باید و ما را چون لاله داغ. یکی را لاله و ورد سزاوار است و دیگری را ناله و درد. باغ و داغ: سجع متوازی /لاله و ناله:سجع متوازی/ ورد و درد: سجع متوازی «قائم مقام» در همه آنها ارزش موسیقیایی آنها از دیگر انواع سجع بیشتر است و نثر را بسیار زیبا و آهنگین ساخته است. - گاه از دیدن خطّ مکتوب منتعش و گاه از ندیدن روی مطلوب . «قائم مقام» مکتوب و مطلوب: سجع متوازی -- که دارای آهنگ و موسیقی زیبایی است. منتعش و مشتعل: سجع متوازن -- که همراه با تضاد آهنگی گوشنواز به عبارت بخشیده است. - روشن روز تویی، شادی غم سوز تویی ماه شب افروز تویی، ابر شکر بار بیا «مولوی» روز و سوز: سجع متوازی - افروز با سوز و روز : سجع مطرّف این سجعها همراه با وزن شاد عروضی بیت و مراعات النظیر و تشبیه آهنگی بسیار دلنواز پدید آورده است. - من ز سلام گرم او آب شدم ز شرم او و ز سخنان نرم او آب شدند سنگها «مولوی» گرم و شرم و نرم: سجعهای متوازی هستند که ارزش موسیقی شعر را بسیار افزایش داده است. - ده روزه مهر گردون، افسانه است و افسون نیکی به جای یاران، فرصت شمار یارا «حافظ» گردون و افسون: سجع متوازی و آهنگ بخش مصراع اول است. - ای صاحب کرامت، شکرانه سلامت روزی تفقّدی کن، درویش بی نوا را «حافظ» کرامت و سلامت: سجع متوازی که موسیقی دلنوازی ساخته است. - دلبر که جان فرسود از او، کام دلم نگشود از او نومید نتوان بود از او، باشد که دلداری کند «حافظ» فرسود و نگشود: سجع متوازی – نتوان بود با فرسود و نگشود: سجع مطرّف همگی آنها موسیقی زیبایی به شعر بخشیده است. - طبیبی را دیدند که هرگاه به گورستان رسیدی، ردا در سر کشیدی، از سبب آنش سؤال کردند؛ گفت: از مردگان این گورستان شرم می دارم؛ بر هر که می گذرم ضربت من خورده است و در هر که می نگرم از شربت من مرده. «جامی» رسیدی و کشیدی: سجع موازی - می دارم و می گذرم: سجع مطرف خورده و مرده: سجع متوازی ارزش موسیقیایی سجع متوازی بسیار زیاد است و نثر را آهنگین ساخته است. سجع مطرف هم موسیقی اش از سجع متوازن بیشتر است. |